دوست گرامی سلام

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نورالدین زرین‌ کلک، استاد لائیک دانشگاه تهران و ملقب به پدر انیمیشن ایران در انتظار محاکمه برای اهانت به یک دختر دانشجوی مسلمان به سر می‌برد حسین شعشعانی - درد دل با خداوائمه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]
حسین شعشعانی - درد دل با خداوائمه
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • *خدایم!به تو عشق می ورزم.تو را بیش از هر چیز دیگری در این دنیا

    دوست می دارم.چنان به تو عشق می ورزم کهسرمست و بی خود می شوم.

    خدایم!مرا عشق پاک و خلوص و عبودیت عطا کن.متبرکم کن تا دنیا با تمامی غم ها و خوشی هایش، زشتی ها و زیبا یی هایش،مرا نفریبد.

    خدایم!خانه قلب من کوچک است آن راچنان فراخ کن که پذیرای تو باشد.خانه قلبم ویرانه است،آن را مرمت کن تا در خور تو شود.خانه قلبم آلوده است،آن را پاک و مطهر گردان.عمیق ترین آرزوی من زمانی برآورده می شودکه تو همیشه و همیشه در سرای قلبم ساکن شویو من هر روزم را در حضور پر نور تو سپری کنم. پس بارالها مرا در انتظار رسیدن به این آرزو مگذار                                                      (زینب دلتنگ کربلا)



    حسین شعشعانی ::: چهارشنبه 86/4/20::: ساعت 10:25 عصر
    موضوعات یادداشت:

       اگر مهر انتظار را بر قلب هایمان حک نکرده بودند ، اگر غزل انتظار را از بر نبودیم و اگر از جام انتظار سرمستان نکرده بودند، معلوم نبود در این تاریک و روشن مبهم و این گردش ممتد و کشدار ثانیه ها که روز و شبش یکسان است ، این همه دلواپسی ، این همه حسرت و این همه سوز و گداز را به درگاه کدام سنگ و چوب و آتش می بردیم و از که پناه می جستیم .

     

    روزها آنقدر با رنگ و نیرنگ آمیخته است که روزمان را از شب نمی شناسیم و این ابر ، ابرهای تیره حریص آنچنان وسعت آسمان را بلعیده اند که دیری است رنگ خورشید را ندیده ایم .همه جا تاریک و ظلمانی است ، آن قدر که اگر تمام چلچراغ های تاریخ را بر فرازش بیاویزی ، باز چاه و چاله را نمی بینی و پا به لنجنزار می گذاری که بیرون آمدن از آن طاقت فرساست ، گویی چشم بسته راه می روی که برادرت را ، همسایه دیوار به دیوارت را که برای تامین معاشش تکه ای از وجودش را به حراج می سپارد ، جان می فروشد تا آبرو بخرد را نمی بینی یا نه ،شاید هم می بینی ، اما برای راحتی وجدانت ، عینکی سیاه به رنگ دلت به چشم می زنی تا نبینی، تا آزاد باشی ، آه چه اسارتی ؟! مولا جان ، فضای غبارآلودی است ، یلدای غربی است ، پس ، در کدامین سپیده لایق ، ذوالفقار تو سیاهی شب را می درد و چشمان عاشق را به صبح صادق پیوند می زند!

     

    فرزند لافتی!

     ذوالفقار عمری است چشم به راه دارد تا تو بیایی ؛  " فزت و رب الکعبه "

     

    تاب و قرار از او ربوده است .آه. . . ذریه علی (ع) ، فرزند غریب کوفه ! صدای درد دل غریبانه پدر را می شنوی ؟ چاه منتظر توست ، تا حق امانت را ادا کند .مهدی جان ! زین واژگون ذوالجناح را کی سامان می بخشی ؟ کی ندای " هل من ناصر ینصرنی "سالار شهیدان را پاسخ می گویی و نام های از یاد رفته شهدا را دیگر بار ملکه ذهن ها می سازی ؟ منتقم آل رسول (ص) کی می آیی ؟ دیری است تابلوهای شهیدانمان خاک غربت گرفته اند و حال آنکه هر روز در این سیاه بازار تابلو های تازه ای چشم ها را خیره می سازند ، تابلو هایی از چهره آدم ها با رنگ و آبی جذاب و گیرا .آه ، مولای من ! این نجابت گمشده و این غیرت بر باد رفته را بدون تو  چگونه بازیابیم ؟ خسته ام ،خسته از این دیوارها ،از این شهر بی دروپیکر و از این آدم های غفلت زده! دلم گرفته است ، هوای تازه می خواهم .دیگر کوچه و بازار و خیابان ، روح خسته ام را نوازش نمی دهد .ای طبیب حاذق روح و روان ، ای طبیب موعود ، موعد ملاقات ما کی می رسد تا با دم مسیحاییت روح زندگی را در کالبد زندگی بی روحمان بدمی و بر قلوب غریبمان ،آسمان آسمان عاطفه بباری . برای جسممان وسایل راحتی آنقدر فراهم است که به زودی از کار می افتیم و آنقدر اشباع شده ایم که به زودی خالی می شویم ، اما آیا این روح خسته و سرگردانمان را خریداری هست ؟ آیا جوابی هست که سوال تشنه روحمان را سیراب سازد و آبی هست که ریشه خشکیده اش را آبیاری کند ؟ ای بیکران معرفت! کی مشکت را پر آب می سازی ، تا بر وسعت دل هامان بتازی و بنیاد  تشنگی براندازی ؟ای باغبان مهربان بستان معرفت ! گاه آفت زدایی رسیده است . ای نازنین ، نهال های طوفان زده و این جوانه های آفت گرفته را مگر به جز دستان تو التیامی هست؟ مسیحا نفس دوران!کی می آیی؟ کدامین آدینه را به قدوم سبزت متبرک خواهی کردتا سوال بی جواب عاشقان را که هر جمعه با سوز و گدازی عاشقانه فریاد می کنند: "این الطالب بدم المقتول بکربلا " پاسخ گویی ، سرور غریبان  ،مولای غریبان !بر غربت دل هایمان ببار که دیری است شاهد غروبی غریبیم.

     

            «  اللّهم عجّل لولیک الفرج   »

                                            (زینب دلتنگ کربلا)

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

           

                                           

     



    حسین شعشعانی ::: پنج شنبه 86/3/31::: ساعت 3:13 عصر
    موضوعات یادداشت:

    خدا جون سلام

    خوبی؟ خوش می گذره؟ فرشته هات خوبن؟ بنده های خوبت چطورن؟ بدا چی؟ از حال ما هم خبر داری؟

    خدا جونم یادته 4 سال پیشو؟ یادته اومدم پیشت؟ یادته چقدر بهم خوش گذشت؟ به تو هم خوش گذشت؟اگه خوش گذشت چرا دیگه دعوتم نکردی؟ مهمون بدی بودم؟ آره ،  بودم. ولی تو که صاحب خونه ی خیلی خوبی هستی.

     

    خدا جونم یادته وقتی خونتو دیدم چه آرزویی کردم؟مگه خودت نگفتی هرچی بخوای بهت می دم؟یادت مونده من چی خواستم؟ یادته بهت گفتم آقامون زود بیاد؟ پس کو؟ چی شد؟ چرا هنوز نیومده؟ دیگه کی می خوای حاجتمو بدی؟ تا کی باید صبر کنم؟ .......

     

    یادت می آد یه چیزای دیگه هم ازت خواستم ؟ گفتم هر چه زود تر دعوتم کن بازم بیام یادته؟خدا جونم خیلی دلم گرفته . خیلی دلم برای بقیع ، مسجد الحرام و مسجد النبی تنگ شده . وای گنبد خضرا........یعنی می شه بازم ببینمش. بازم بیام تو بین الحرمین و روبروش بایستم و .........

     

    میدونی چقدر دلم برای گلدسته های بلند مسجد پیامبر تنگ شده؟بری صفا و مروه، روضه ی رضوان، برای غروب بقیع و غربتش.برای آرامش کعبه. یعنی میشه یه شب بیام روبروش بشینم و طلوع خورشید و اونجا ببینم؟ میدونی خدا جون حتی دلم برای اون لحظه ی وداع با مدینه هم تنگ شده. وای که چه سخت بود.......یادته چقدر گریه کردم؟ اصلا از روز قبلش غصه داشتم.دلم نمیومد از پنجره های بقیع جدا شم.آخه می دونی چی دیدم؟ یادته اون آخرین روز؟یادته با شیعه هات چی کار کردن؟ چه بلایی اون روز سرشون آوردن؟نمی خوام بگم و دوباره یادت بیاد و غصه بخوری.

     

    خدایا خیلی دلم می خواد یه شب جمعه بیام و تو بین الحرمین بشینم و دعای کمیل بخونم. یه بار دیگه تو طواف مناجات حضرت امیر و بخونم.

     

    خدایا ببین چه بنده ی بدی دارم میشم برات؟ میبینی که هر چی بیشتر می گذره منم

    .............

    خدایا  یعنی می شه بازم دعوتم کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

     

    خدیا تنهایم نگذار که بی تو بیچاره ترینم:

     

    ((الهی و ربی من لی غیرک))

                                                                  (زینب دلتنگ کربلا)



    حسین شعشعانی ::: شنبه 86/3/19::: ساعت 10:33 عصر
    موضوعات یادداشت:

    ولادت با سعادت گوهر ناب هستی, شهر علم ,ختم رسولان حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وفرزند عزیزش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بر تمام مسلمانان جهان بخصوص نور هر دو هستی منجی عالم بشریت حضرت امام محمّد مهدی صاحب الزمان مبارک باد



    حسین شعشعانی ::: پنج شنبه 86/1/16::: ساعت 7:36 عصر
    موضوعات یادداشت:

    خدمت امام رضاسرورایرانیان سلام ای کسی که ایران به خاطروجودمقدس شما زنده هست وپر برکت.

    آقا جان مدتی هست دوباره تو دلم خبری شده چند مدت قبل من عاشق دختری شدم  که خیلی دوستش دارم تمام فکروذکرم شده اون حتی خواب اونو هم میبینم اما به دلیلی نمیتونم باهاش ازدواج کنم که خودتون بهتر میدونید میخواستم فراموشش کنم اما دیدم نمیتونم هر کاری میکنم نمیتونم از ذهنم پاکش کنم  یا امام جون نذر میکنم اگه اون مشکل حل بشه وبا هم ازدواج کنیم  هر چه زودتر بیایم پابوست و.........

    اگر هم که مصلحت اینه که ازدواج نکنم باهاش پس یکی دیگه رو که خودتون میدونید چه خصوصیاتی داشته باشه بهم معرفی کنید شما رو به عمتون پرستار کربلا به خواهرتون به جدتون به ااهل بیتتون به فرزندتون حضرت مهدی عج الله تعالی قسم میدم که منو از تنهایی بیرون بیارید مشکلم رو حل کنید آخه دارم دیوونه میشم از تنهایی                                                                  (از طرف ناشناس)



    حسین شعشعانی ::: دوشنبه 85/12/7::: ساعت 6:18 صبح
    موضوعات یادداشت:

    بازهم سلام

    خدایا بازهم هر چی نگاه میکنم میبینم که هیچی نیستم به کارهام نگاه میکنم میبینم که فقط گناه  موج میزنه وقتی به قلبم نگاه میکنم میبینم همه چیز هست جز یاد تو جز قرآن جز اهل بیت خدایا چیکار کنم موندم دیگه نمیونم کاری کنم حرکتی کینم رغبت نمیکنم برای چیزی شدم مردهء متحرک  خدایا راهی جلوی پایم بذار نمیگم هیچی بهم ندادی هر چی خواستم دادی شاید به خاطر این بخششهات بده که من پر رو شدم وتشکر کردن از یادم رفته برام خدایا از تو تقاضا دارم همهء این کارهامو به حساب جهل ونادانی من بذاری منو ببخشی عقابم نکنی خدایا میترسم از آخرتم از جزای کارهام میترسم وقتی به این همه لطف وکرمت نگاه میکنم امید پیدا میکنم که شاید من هم بخشیده بشم به امید آن روز که همهء گناهانم از بین بره وبه جاش خوبی بیاد به امید روزی که عوض بشم خدایا میخوام جبران کنم کمکم کن ای خدا دوستت دارم                                                       (بندهء گناهکار وروسیاه خداوند)



    حسین شعشعانی ::: دوشنبه 85/12/7::: ساعت 6:16 صبح
    موضوعات یادداشت:

    خدایا چگونه تو را بخوانم در صورتی که من من هستم وچگونه امیدم را از تو قطع کنم در صورتی که

    تو تویی خدایا هر گاه از تو درخواست نکردم تو به من عطا فرمایی پس کیست آنکه چون در خواست کنم عطا کند خدایا هر گاه تو را نخوانم باز حاجتم را برآوری پس کسیت آنکه هر گاه او را بخوانم حاجتم

    را روا میگرداند خدایا هر گاه زاری به درگاه تو نکرده ام به من ترحم میکنی پس کسیت آنکه چون زاری کنم ترحم خواهد کرد خدایا چنان که دریا را برای موسی علیه السلام شکافتی و اورا نجات دادی پس ازتو در خواست میکنم که درود فرستی بر محمّدصلی الله علیه وآل او ومرا هم از این حالی ((دنیادوستی /غفلت از آخرت,مرگ ,اینکه روزی میمیرم ,اینکه باید روزی جواب کارهام رو بدم/خدایا از بی خبری خسته شدم/ای خدا تا کی جدا))که در او هستم نجات بخشی وبه من فرج وگشایش عاجل عطا کنی به فضل ورحمت خود ای مهربانترین مهربانان                 (بندهء گناهکار وروسیاه خداوند)

     

    ترجمهء دعای مقاتل بن سلیمان

     



    حسین شعشعانی ::: دوشنبه 85/11/2::: ساعت 7:20 صبح
    موضوعات یادداشت:

     

     فصل عزاآمدودل غم گرفت   ** خیمهءدل بوی محرمگرفت

    دشت پرازناله و فریاد بود      ** سلسه برگردن سجادبود

    زهرهء منظومهءزهراحسین    **کشتهءافتاده به صحراحسین

    آه از آن لحظه که بر سینه ات ** بوسه نشاندند لب تیرها

    آه از آن لحظه که بر  پیکرت    ** زخم کشیدندبه شمشیرها

    آه از آن لحظه که اکبر بشد    ** قدّ  عمودش مونس تیرها  

    آه از آن لحظه که عباس دید   ** مشک به تیرونالهء بچه ها

    آه از آن لحظه که اصغرشکفت** درهدف چشم کمانگیر ها

    آه از آن لحظه که زینب  بدید  ** راس عزیزان برسرنیزه ها

    آه از آن لحظه که سجاد شد  ** هم نفس نالهء  زنجیر ها

    آه از آن لحظه که جبریل وملک** نوحه بدادنددر آسمان ها

                                                                         

     خوب گوش بدیم صدایی داره میاد صدای العطش بچه ها بلند شده و خجالت وشرمساری حضرت عباس شروع شده.امام حسین باید شهید شدن فرزندانش وبستگان واصحابش رو ببینه باید بدن چاک چاک علی اکبر پیکر بی جان تازه داماد وعون وجعفر ...گلوی سوراخ شدهءعلی اصغرونگاه رباب. دستان بریدهءبرادرش وشرم اوازنیاوردن آب جسم بیحرکت عبدالله بن حسن فرزندبرادرش.زنجیرهایی که به بچه ها زده شده امام سجادبه غل و زنجیر کشیده پریشانی خواهرش زینب که بایدبچه ها رو آروم کنه کبودیهای بدن پرستار کربلا سیلی خوردن دردانه اش حضرت رقیه وجان دادنش از شکنجه خرابه نشستن اهل خانه اش سرهای به نیزه کشیده رو ببینه دیگه صدای لاحول ولا قوة الا بالله به گوش حضرت زینب نمیرسه.  

    دههء محرم ایام عزا و غم عظمی وسینه زنی وسوگواری بر امام حسین ویارانشرا به حضرت صاحب الزمان امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمامی سوگواران تسلیت عرض میکنم انشاءالله همهء ما راه امام حسین علیه السلام رو در پیش بگیریم وفلسفه ودلیل این قیام با ارزش را سرلوحهء زندگی خودمان قرار دهیم

    اجر همهء با خود امام حسین علیه السلام       (التماس دعا)  

     



    حسین شعشعانی ::: جمعه 85/10/29::: ساعت 7:14 صبح
    موضوعات یادداشت:

     

    سلام

    قرار بود حدس بزنید که این بزرگوار کیست.آیا حدس زدید ؟حال ادامهء این شعر را بخوانید وببینید این بزرگوار چه کسی هستند

    ناگهان الطاف حق آغازشد                  از جنان درهای رحمت باز شد

    مردی آمد از تبار آسمان                      نورپیشانیش فوق کهکشان

    صورتش خورشید بود وغرق نور          جام چشمانش پر از شرب طهور

    گیسوانش شط پر جوش وخروش       در رکابش قدسیان حلقه به گوش

    لب که نه سرچشمهء آب حیات           بین دستش کائنات و ممکنات

    برسرش دستمال سبزی بسته بود     بر دلم مهرش عجب بنشسته بود

    کی به زیبایی او گل میرسید               پیش او یوسف خجالت میکشید

    در قدوم آن نگار مه جبین                     از جلال حضرت حق آفرین

    دو ملک سر را به زیر انداختند               بال خود را فرش راهش ساختند

    غرق حیرت داشتم این زمزمه              آمده اینجاحسین فاطمه

    صاحب روز قیامت آمده                         گوئیا بهر شفاعت آمده

    برای دیدن ادامهء شعر روی ادامه مطلب کلیک کنید

     

    (ادامه مطلب...

    حسین شعشعانی ::: جمعه 85/10/29::: ساعت 6:43 صبح
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

     

    نام=حسین**نام پدر=امام علی علیه السلام**نام مادر=حضرت فاطمهء زهرا**شهرت=سیدالشهداء**کنیه=ابا عبدالله**

    زمان ومحل تولد=سوم شعبان سال 3هجرت در مدینه**

    زمان ومحل شهادت=روز دهم محرم(عاشورا)سال 61 هجری قمری در کربلا در سن 57 سالگی**مرقد شریف= در کربلای مقدس**

    دوران زندگی=عصررسول خدا6سال/دوران ملازمت با پدر30 سال/ ملازمت با برادرش امام حسن10 سال/مدت امامت10 سال**



    حسین شعشعانی ::: جمعه 85/10/29::: ساعت 6:37 صبح
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    <      1   2   3      >
    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 7
    کل بازدید :87127

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    حسین شعشعانی - درد دل با خداوائمه
    حسین شعشعانی
    مذهبی -پایبند به اسلام وایران-کشورم رو خیلی دوست دارم براش جون میدم-

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    حسین شعشعانی - درد دل با خداوائمه

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<